یک مسئله که بهصورت حاشیهاى مطرح شد و بهنظر من حاشیهاى نیست و مسئلهى مهمى است، مسئلهى ازدواج جوانها است؛ انتظار داشتیم که اینجور عکسالعمل نشان بدهید؛(۲) مسئلهى ازدواج جوانها مسئلهى مهمى است. من از این بیم دارم که نگاه بىتفاوت نسبت به مسئلهى ازدواج - که متأسفانه امروز کم و بیش این نگاه بىتفاوت وجود دارد - در آینده تبعات سختى را براى کشور بهوجود بیاورد. خب، حالا شما مسئلهى سربازى را مطرح کردید؛ بهنظر من، سربازى مسئلهى مشکلى نیست؛ میشود در آن زمینه هم فکر کرد، کار کرد؛ راه حل مشکل سربازى بهعنوان یک مانع در امر ازدواج، این نیست که ما مدت زمان سربازى را کوتاه کنیم؛ میتوان شیوههاى دیگرى را بهکار گرفت؛ لکن این یک مسئله است. انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. اینکه خداى متعال میفرماید: اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه،(۳) این یک وعدهى الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیهى وعدههاى الهى که به آن وعدهها اطمینان میکنیم، اطمینان کنیم. ازدواج و تشکیل خانواده، موجب نشده است و موجب نمیشود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ یعنى از ناحیهى ازدواج کسى دچار سختى معیشت نمیشود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند. محیط دانشجویى محیط خوبى و مناسبى است براى زمینهسازى ازدواج. به نظر من بر روى مسئلهى ازدواج جوانها، خود جوانها، اولیاى خانوادههایى که جوانها متعلق به آنها هستند، و مسئولان ذىربط مرتبط با دانشگاه، فکر کنند و تصمیم بگیرند؛ نگذاریم سن ازدواج - که امروز متأسفانه بالا رفته؛ بخصوص در مورد دختران - ادامه پیدا بکند. بعضى از تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دستوپاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوانها است؛ این سنتها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید، مطالبهگرید، پرنشاطید، پیشنهادکنندهى نقض خیلى از عادتها و سنتها هستید، به نظر من این سنتهاى غلطى را هم که در زمینهى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید؛ این هم یک مسئله است که من تأکیدِ آن را لازم میدانم. البته در گذشته معمول بود که براى ازدواج، افراد خیر و مؤمنى پیدا میشدند، واسطهگرى میکردند، دخترهاى مناسب را، پسرهاى مناسب را، معرفى میکردند، ازدواجها را راه مىانداختند؛ این کارها باید انجام بگیرد؛ باید واقعاً در جامعه یک حرکتى در این زمینه بهوجود بیاید.
بیانات در دیدار دانشجویان در تاریخ 1مرداد93
منبع: http://farsi.khamenei.ir
حقیقت این است که حرکت روشنفکری در ایران از اول ، یک حرکت انحرافی ، وابسته ، حرکتی نه در خط ترقی و تعالی ایران و اندیشه ایرانی بود ؛ یک حرکت صد در صد وابسته بود. روشنفکری آن روز معنایش این بود که آن کسی که می خواهد فکر و علم و بینش و معلومات بدست بیاورد، برود در منطقه ای دیگر ، در دنیایی دیگر که برای ایرانی ان روز دنیای نویی بود ، انجا تحصیل کند ، تااینجای قضیه اشکالی ندارد... اما ان کسانی که علم را از فرنگ مطالبه می کردند و دنبالش به فرنگ می رفتند ، وقتی برمی گشتند تنها علم نبود که آورده بودند ، بلکه دو کار دیگر انجام گرفته بود :
اولا غیر از علم همه رویدادها و عوارض ذهن یک انسان را هم با خود می آوردند، اخلاق فرنگی را هم می آوردند... کیفیت غذا خوردن فرنگی را هم با خودشان می آوردند.
آن ادمی که در یک منطقه گرمسیر و خشک زندگی می کند ، به طور طبیعی یک سری خصلت هایی دارد غیر از آن کسی که در منطقه مرطوب و سرد مثلا زندگی می کند.این دیگر چیزی نیست که مربوط به علم و فن و فرهنگ و معرفت باشد. اما این روشنفکر از اروپا برگشته آن روز سعی می کرد حتی خصوصیات و خصلت های طبیعی و اقلیمی و جغرافیایی را هم با خودش بیاورد.
خصوصیت دوم این بود که او که از فرنگ بر می گشت ، دیگر برای جامعه خودش و ملت خودش ، پشیزی ارزش قائل نبود . ما ان روز می توانستیم افتخار کنیم که شجره نامه فرهنگستان غرب و و دانشگاه های غرب می رسد به نقطه ای که مال ما و مولود ما و متعلق به ماست ؛ یعی اندلس ، این را داشتیم اقلاً.
گفتند ما اگر بخواهیم آدم بشویم ... باید لباس ایرانی گری و شرقی گری و اسلامی گری را از تنش بیرون بیاورد.
قسمت هایی از کتاب دغدغه های فرهنگی